-
サマリー
あらすじ・解説
سردبیر: سحر
نویسنده: نازنین
گویندگان: نازنین، آرش، رضا
نوح
زیر سقف آسمون/ روی زمین/ دنیای گردون / همه بوندن مشغول و خندون /بی خبر از صدای خدای مهربون/ خدا بودش ناراحت و نگرون/ چرا شدن آدما بد و پریشون/
/همش با هم بودن تو جنگ و دعوا/ اصلا نداشتن برای حرفای خدا گوش شنوا/ دروغ میگفتن و بدی می کردن همه جا ./ باید خدا کنه یه فکر بکری حالا / تا که بشه زمین پاک و خوب/ مثل اولا/ / این همه ظلم و بدی تا به کجا/ تصمیم گرفت پاک کنه کله زمین و از بدی ها / با یه طوفان بزرگ و پر سر و صدا / اما خدا داشت یه دوست خوب/ مردی درستکار به اسم نوح/ باید میگفت این تصمیم و به اون/ تا که کنه محافظت از خانواده ی اون/
راوی : خدا بهش گفت بساز یه کشتی/ باید باشه بزرگ / بدون هیچ نقصی/ داشته باشه 3 طبقه و یه در و پنجره ی بزرگ / تا جا بشن همگی/ ریز و درشت
نوح:/ ساختن کشتی کارآسونی نبود. اما کشتی که من ساخته بودم خیلی خیلی بزرگی بود /یه کشتیه بزرگ برای همه/ به اندازه یک ساختمان پنج طبقه …
راوی: کشتی به این بزرگی/ همچین چیزی ممکن نیس/
داشت نوح به خدا اعتماد/ هرچی که او گفت/ مو به مو انجام میداد/
مردم پرسون از هر سو / چه میکنی نوح/ نکنه شدی از عقل به دور؟
اما نمی لرزید دل نوح/ امید و ایمان داشت به خدا از این حرفای ناجور
افکت صدای اره و میخ زدن ….
هردفه می گفت نوح به این ور و اون ور / تا که باشید از تصمیم خدا با خبر/ نبود گوش شنوا برای او/ همه میگفتن شده از عقل به دور
افکت :
صدای ملایم موسیقی ….
راوی :
وقتی کشتی آماده شد/ اون زمان بود/ که بارون جاری شد