-
サマリー
あらすじ・解説
اون روز یکی از اون روزایی بود که دایان یک عالمه کار داشت و باید همشون رو انجام میداد. از بیشتر کارای خونه عقب افتاده بود، زمان زیادی بود که برای خرید به سوپرمارکت نرفته بود و تقریبا دیگه چیزی تو خونه نداشتن، رخت و لباس شستنی تو سبد لباسها تلنبار شده بود و سطح نظافت خونه حتی از استانداردهای نسبتا ضعیفی هم که داشت پایینتر بود. مدرسه هر سه فرزندش هم تعطیل شده بود و اونا از بودن تو خونه خیلی خوشحال بودن و مرتب از مادرشون میپرسیدن که تعطیلاتشون رو قراره چهطوری بگذرونن، در این وضعیت، دایان باید یه فکری میکرد تا از پس همه این کارا بربیاد، اما چهطوری؟
activate_buybox_copy_target_t1