-
サマリー
あらすじ・解説
وقتی با اشکان از مغازه علی آقا دریانی برمیگشتیم با صهبا و خواهرش که از خرید روزانه برمیگشتند روبرو شدیم و اشکان داستان اخراجاش از مدرسه را برای آنها تعریف کرد و برخلاف تصور من با برخورد مهربانانه ی مادر و داییاش روبرو شد ولی امیر که بعدا به خانه آمد و از آنچه پیش آمده بود با خبر شد حسابی کلافه و عصبی شده بود.
activate_buybox_copy_target_t1